پشت شیشه برف می بارد پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام دستی دانه اندوه می کارد
چون نهالی سست می لرزد روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی
دیگر گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدی است
خسته ام از عشق هم خسته ام شعر ای شیطان افسونکار .....